محیط کار اداری در ایران
الوعده وفا!
قرار بود فرصتی شد درباره وضعیت نابه سامان شرایط محیط کار چند خطی بنویسم.از آنجا که تا کنون چندین محیط کار متفاوت را در بین فرهنگ های متفاوت تجربه کرده ام سعی می کنم مشترکات نقایصی که در عرض این چند سال به چشم مشاهده کردم بیان کنم.
بخشی از این تجربیات صرفا بر می گردد به ساختار بهداشت و درمان :
1. سوء مدیریت و ناشایسته سالاری: شاید بتوان اصلی ترین علت عدم توفیق در بهبود وضعیت محیط های اداری را عدم حضور مدیران شایسته در راس امور دانست.حضور نیروهای ناکارآمد,با تحصیلات ناکافی یا نامرتبط از یک سو و از سوی دیگر وجود تحصیلات کافی اما نداشتن قدرت و توان و فکر مدیریتی موجب شده تا شاهد ضعف های فراوان در اداره مراکز بهداشتی باشیم. این موضوع در مناطق کوچک و به خصوص محروم به وفور به چشم می خورد. چرا که در این مناطق فرهنگ قبیله ای حاکم بر جامعه موجب می شود تا رابطه و رابطه کاری حرف اول و آخر را بزند.(در همین محل کار اخیرم به وضوح شاهد این هستم.افرادی که نه سواد لازم و نه توان لازم را برای مدیریت دارند می شوند مدیر بیمارستان چرا که مثلا برادر همسر رئیس شبکه بهداشت است.)
2. تکبر و جاه طلبی : این ویژگی نیز در اکثر موارد در سطوح بالا به چشم می خورد.نگاه غلط به جایگاه انسان و ظهور فرهنگی که طبق آن هرکس مقامش بیشتر باشد احترامش واجب تر و انسان تر به حساب می اید موجب شده تا افراد برای رسیدنم به قدرت و ارضای حس منیت طلبی و قدرت طلبی خود دست به هر کاری بزنند.
4. البته باید یاد آوری کنم که نداشتن صداقت و بیان ننمودن مشکلات به شیوه ای مستقیم در سوء تفاهمات پیش امده در محیط کاری باعث می شود تا نه تنها این محیط جوی تنش زا و نا آرام را متحمل شود بلکه شرایط را برای غیبت و تهمت و قضاوت های عجولانه فراهم می سازد.در این میان هم افراد سودجو بیشترین استفاده را از ایجاد تفرقه میان بقیه خواهند برد.
5. نبود انصاف و عدالت: این نیز معضلی است که البته در مناطق کوچک بیشتر به چشم می خورد؛ جایی که رابطه حاکم باشد حق زیر پا گذاشته می شود. این روزها چیزی که بیشتر از بقیه در محیط های اداری به چشم می خورد منفعت طلبی های افراطی است. همه فقط شرایط خودشان را در نظر می گیرند و خبری از آن همه دستورات اخلاقی که دین برای ایثار، عدالت،و محبت میان انسان ها بیان نموده نیست. باور این همه خودخواهی در بین مردم به اصطلاح مسلمان سخت است. گویی همه در یک میدان وسیع مسابقه اند و هر کس برای رسیدن به خط پایان از هر وسیله و شیوه ای استفاده می کند و قطعا استفاده از وسایل غیر اخلاقی نیز دیده می شود.چه زود فراموش می کنیم این دستور را که از کودکی در گوشمان زمزمه کرده بودند: آنچه را برای خود می پسندی برای دیگران نیز بپسند و آنچه را برای خود کراهت داری برای دیگران نیز نخواه. یا اینکه الجار ثم الدار
چه زیبا است فرهنگی که در آن دیگران مقدمند.اگر همه این فرهنگ را ارج می نهادند کمتر دلخوری و بی عدالتی دیده میشد.نه اینکه حقی را که از دیگری غصب کرده ای می دهی و خوشحالی که به او لطف کرده ای!
6- عدم رعایت حد و حدود اسلامی در روابط حاکم بر زنان و مردان محیط کار: که این خود عاملی برای به هم خوردن کانون خانواده ها می شود.
7- نبود نظارت کافی از بالا و راس هرم های مدیریتی گویی کمتر مدیری(اگر نگوییم هیچ) از شرایط زیر دستانش خبر دارد.
8- دنبال کمییت بودن به جای کیفیت: متاسفانه برخی سیاست های غلط به ویژه در بخش بهداشت موجب شده تا کیفیت فدای کمیت شود. (برای مثال تاسیس 3 درمانگاه نصفه و نیمه در شهرستانی که تعداد جمعیتش همراه با روستاهای اطراف محدود است به جای یک بیمارستان مجهز و تکمیل: این عامل نه تنها موجب تقسیم نیروهای کاری و پراکندگی نیرو و سرمایه دارد بلکه اکثر بیماران این نواحی برای درمان ناچار به مراجعه به مراکز شهرستان های اطراف می باشند.
باید بگویم ممکن است برخی از این نقایص متوجه مدیران کلان جامعه باشد اما اصل خود مردمند. مردمی که هنوز در گیر مباحث قومی قبیله ای هستند و اگر در فلان روستا امکانات محدودی فراهم شد تا در آن روستای دیگر شبیه اش نباشد آرام نمی نشینند ؛
مردمی که نمایندگان شهر، روستا و مجلس خود را از روی تعصبات نژادی و قبیله ای انتخاب می کنند؛
مردمی که حاضرند روستا یا شهر اطرافشان را زمین بزنند به هر قیمتی حتی اگر قیمتش زمین خوردن خودشان باشد؛
به نظر می رسد ما هنوز دچار فقر فرهنگی اساسی هستیم.معارف والا و ارزشمند دینی ما که سرشار از دستورات اخلاقی است این روزها آنقدر مهجور شده که در نظرسنجی که شورای شهر ما انجام داده بود اکثر خانواده ها مهمترین نیازشان را آشنایی با اخلاق اسلامی دانسته اند.شاید وقت آن رسیده تا دست از تعصبات کورکورانه جاهلیت برداریم و برای نجات و سعادت خود و جامعه مان تمسک بجوییم به ریسمان محکم معارف دینی.
یا ایهاالذین آمنوا آمنوا: ای کسانی که ایمان آورده اید ایمان بیاورید…